در خوزستان به دنیا آمدم ؛ در شهر اهواز خیابان سی متری ... موقع نوشتن یک قصه ی کودک حالم خیلی خوب است. مثل آدم بزرگی که شب می رود پارک و یواشکی تاب بازی و سرسره بازی می کند ، پر از شادی و انرژی و نشاط می شوم
وقتی با نوشتن ، احساس بادبادکی را پیدا می کنم که با باد بازی می کند، چرا ننویسم ؟!
اگر نویسنده نمی شدم ، دوست داشتم یک قصه گو باشم. شهر به شهر بروم و برای بچه های خیلی کوچک ، قصه بگویم . حتی اگر کسی قصه هایم را نخواند و به قصه هایم گوش نکند ، من برای خودم قصه می گویم .
قصه های زیادی نوشته ام و تا امروز حدود هفتاد کتاب از من برای کودکان چاپ شده است.