مورچه مریض است و آب و غذا نمی خورد و در نهایت چشم هایش را می بندد و باز نمی کند. خدا مورچه ی دیگری به جای او درست می کند.
بیشتر سطح زمین با دریاها و اقیانوس ها پوشانده شده است. در دنیای زیر آب ها و اقیانوس ها ، جانوران و گیاهان بسیاری زندگی می کنند. این کتاب کودکان را با دریا و رابطه ی آن با انسان آشنا می کند.
این کتاب مجموعه چند قصه ی کوتاه کوتاه برای کودکان است.
یک روز صبح اتوبوس قرمز از خواب بیدار می شود و می بیند که صدایش عوض شده است. اتوبوس قرمز گاهی مثل مرغ قدقد می کند و گاهی صدای گاو و یا شیر درنده دارد.
صدای وزوز زنبوری در اتاق به گوش می رسد اما دخترک هر چه جستجو می کند زنبور را پیدا نمی کند. زنبور لای چین های پرده پنهان شده است.
نگین از خواب بیدار می شود و به دنبال مادر همه جای خانه را جستجو می کند. بوی نان، بوی صابون ، بوی چمن خیس و بوی غذا خانه را پر کرده است.
نیمه شب گونیا و آقای ریاضی از صدای بلندی بیدار می شوند و با تصور زلزله به کوچه می دوند ، اما هر چه صبر می کنند از زلزله خبری نمی شود. آقای ریاضی با حساب احتمالات برای گونیا توضیح می دهد که انسان نمی تواند به خاطر ترس از زلزله ، همیشه بیرون از خانه زندگی کند.
بلبلی بر بالای آسیابی می نشیند و آواز می خواند اما آسیاب ترانه ی بلبل را آرد می کند.
این قصه بازآفرینی یکی از متون ادبی قرن پنجم هجری است.
تابلو " بوق زدن ممنوع " به سرو صدا ها اعتراض می کند، اما یک کامیون به اعتراض او توجهی نمی کند و بوق می زند.
یک درخت غرغرو کنار یک دکان آش فروشی قد کشیده است. درخت صبح تا شب غر می زند. اما یک روز بز آش فروش هرچه منتظر می ماند ، از غرغر درخت خبری نیست.
هر روز باد می آید و یک چرخ و دو چرخ و نیم چرخی به آسیاب بادی می دهد و آن را می چرخاند . اما یک روز آسیاب بادی هرچه منتظر می ماند ، از باد خبری نیست.
مجموعه هفت قصه برای کودکان پیش دبستانی است.
نامه ای از پدر می رسد اما گلی کوچولو نمی تواند آن را بخواند و به دنبال کسی می گردد تا نامه را برای او بخواند.
مجموعه 365 قصه است که هر کدام برای یک روز سال نوشته شده است.
مجموعه قصه کوتاه برای گروه سنی خردسال است. واژگان در این قصه ها به گونه ای است که کودک نوخوان می تواند بدون کمک دیگران قصه ها را بخواند.
کسری درپوش حمام را می بندد و شیر آب را باز می کند. آب تمام خانه و کوچه و محله را پر می کند.کسری برای نجات مادر و دوستانش که در حال غرق شدن هستند، خود را به آب می زند.
آقای شیمیدان یک فیلم عکاسی را در کشوی میزش می گذارد. سنگی که درکشو است، فیلم عکاسی را خراب می کند و آقای شیمیدان از این پدیده در شگفت می ماند.