سرور کتبی

وبلاگ

گفت و گو مهدی مرادی با سرور کتبی

از کودکی تان در کرانه های کارون بگویید از بازی ها و همبازی ها ...

شب های تابستان هواخیلی گرم بود روی پشت بام رخت خواب پهن می کردیم و می خوابیدیم ... زیر نور ماه .. چشم در چشم ستاره ها... شهاب ها را می شمردم و به قصه های خاله ام، خاله رباب گوش می دادم. ..نخل درخت عجیبی است . تنه بلند و خالی و بعد روی کله اش برگهای بلند.. نخل را همیشه شبیه آدم ها دیده ام .. نخل برایم با همه درخت های دیگر فرق دارد. بچه که بودم گاهی از تنه نخل که مثل پله بود بالا می رفتم اما بعد می ترسیدم پایین بیایم.

ادامه مطلب